جدول جو
جدول جو

معنی بنه سوخته - جستجوی لغت در جدول جو

بنه سوخته
(بُ نَ تِ)
دهی از دهستان شهریاری بخش رامهرمز است که در شهرستان اهواز واقع شده است. دارای 200 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گنج سوخته
تصویر گنج سوخته
در موسیقی کهن ایرانی از الحان سی گانۀ باربد موسیقی دان دوره ساسانیان برای مثال ز گنج سوخته چون ساختی راه / ز گرمی سوختی صد گنج را آه (نظامی۱۴ - ۱۷۹)
فرهنگ فارسی عمید
(بُ تَ)
دهی از دهستان شاپور بخش مرکزی شهرستان کازرون. سکنه آن 137 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
دهی است از دهستان کیذقان بخش ششتمدشهرستان سبزوار که در 25 هزارگزی جنوب خاوری ششتمد واقع شده. کوهستانی و سردسیر است و115 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات و پنبه، شغل اهالی زراعت وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(دِ تَ / تِ)
زغال درخت بید که آنرا برای تصفیۀ شراب بکار برند:
زان می گلگون که بید سوخته پرورد
بوی گل و مشک بید خام برآمد.
خاقانی.
مجلس غم ساخته است و من چو بید سوخته
تا بمن راوق کند مژگان می پالای من.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ تَ / تِ)
دهی است از دهستان کوچمبو بخش داران شهرستان فریدن. واقع در 42هزارگزی شمال باختری داران و 9هزارگزی شمال راه شوسۀ ازنا به اصفهان. با 267 تن سکنه. آب آن از قنات و چشمه و راه آن فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(گَ جِ تَ / تِ)
نام لحنی است تصنیف باربد. (فرهنگ رشیدی). نام لحن هیجدهم است از سی لحن باربد. (فرهنگ نظام). نام نوائی است از موسیقی. (ناظم الاطباء). در خسرو و شیرین نظامی چ وحید دستگردی ص 191 لحن سوم ذکر شده است:
ز گنج سوخته چون ساختی راه
ز گرمی سوختی صد گنج را آه.
نظامی (خسرو و شیرین ص 191)
لغت نامه دهخدا
(گَ جِ تَ / تِ)
نام گنج پنجم است از جملۀ هشت گنج خسروپرویز و معنی ترکیبی آن گنج سنجیده است، چه سخته و سوخته بمعنی سنجیده هم آمده است. (برهان) (آنندراج). نام گنج پنجم است از جملۀ هفت گنج خسروپرویز. (جهانگیری). و رجوع به فرهنگ شعوری ج 2 ص 306 شود:
دگر گنج کش خواندی سوخته
کز آن گنج بد کشور افروخته.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 9 ص 2892).
و رجوع به ایران در زمان ساسانیان چ 2 ص 487 شود. در الجماهر بیرونی درباره گنج سوخته افسانه ای آمده است که خلاصۀ آن چنین است: در سرزمین فارس گنجینه ای بود آراسته به مالها و دراهم وانواع گوهرها و عطریات و روغنها، پس صاعقه در آن افتاد و چهار ماه حریق آن دوام داشت و بوی آن تا چهل فرسخ گرداگرد حیوانات را میکشت و چون آتش خاموش شد خاکستر را بجستند در زیر آن یاقوتهای سرخ یک قطعه دیده میشد... رجوع به الجماهر ص 72 شود
لغت نامه دهخدا
(دِهْ تِ)
دهی است از دهستان فلاورد بخش لردگان شهرستان شهرکرد. واقع در 35هزارگزی جنوب لردگان. دارای 130تن سکنه است. آب آن از چشمه تأمین می شود. راه آن فرعی. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
تصویری از همه سوخته
تصویر همه سوخته
کاملا محترق: (ایشان را همه محترق ای همه سوخته نام کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنج سوخته
تصویر گنج سوخته
((~ِ تِ))
نام گنج پنجم از گنج های خسرو پرویز، نام لحنی از سی لحن باربد
فرهنگ فارسی معین